همشهری آنلاین - رابعه تیموری: ساعت ١٨ عصر است، اما هنوز آفتاب تند و گرم نیمروزی از روی سنگفرش پیاده رو خیابان یافتآباد جمع نشده است. از میدان زکات که میگذرم، ساختمان پارکینگ طبقاتی بازار مبل مقابلم قرار دارد. نمای چوب ساختمان پارکینگ هوشمندانه و هنرمندانه انتخاب شده و از شروع شهرفرنگ چوبینههای خوش نقش و نگار خبر میدهد. بسیاری از فروشندهها که میدانند در این ساعت روز، آن هم وسط هفته از مشتری خبری نیست، لوستر و لامپهای رنگی مغازههایشان را خاموش کردهاند و به آسودگی روی کاناپهها چرت میزنند.
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
در اولین فروشگاه ردیفی از مبلمانهای استیل و راحتی چیده شده است و لابه لای آنها یکی، ٢ سرویس نهارخوری به چشم میخورد. طرح و نقشهای متنوع مبل و میزها در فضای تاریک مغازه هم چشمنواز است. جوان لاغراندامی که پشت میز گوشه مغازه نشسته، با نگاه تیزبینش تلاش میکند تشخیص دهد که مشتری هستم یا فقط در بازار چرخی میزنم و میگذرم. وقتی نزدیک میزش میرسم، جلو میآید و محترمانه میگوید : «هر کدام از سرویسهای ما را بپسندید، قیمتشان تخفیف ویژه دارد. » هنوز با خودم کلنجار میروم که دلیل واقعی مراجعهام را بگویم یا نه که با بازارگرمی فروشنده یقین میکنم فقط مشتریان شانس دریافت سریع این همه اطلاعات درست یا غلط را دارند.
محصول گرجستان است، حرف ندارد!
جوان فروشنده سرویس مبلمانی که چوب کرم رنگی دارد و در طرح پارچه رویه آن گلهای آبرنگی ریزی به کار رفته، نشانم میدهد و میگوید : «این کار از پرفروشترین محصولات ماست. چوبش راش است و هر چه بچه روی آن ورجه وورجه کند، آخ نمیگوید! از پارچه آن هم خیالتان راحت، ترک اصل است. » وقتی میپرسم : «چوب آن راش ایرانی است؟ » جا میخورد و انگار انتظار این سوال را ندارد. جواب میدهد : «راش گرجستان است، کیفیتش حرف ندارد. »
در حالی که راحتی نشیمن مبل را امتحان میکنم، سر بحثمان باز میشود : «در کشور خودمان هم چوب راش پیدا میشود، پس چرا چوب وارداتی استفاده میکنند؟ » میگوید : «راش آذربایجان و گرجستان ضایعات کمتری دارند و به صرفهتر هستند. چوب ایرانی را آنقدر بدبرش میدهند که ابعادش را کاملا به هم میزنند. » قیمت سرویس مبلمان تند است و غافلگیرشدنم از چشم فروشنده دور نمیماند. بالاخره با گرفتن کارت تبلیغات فروشگاه و به بهانه سر زدن به چند فروشگاه دیگر، آنجا را ترک میکنم. چند متری بالاتر و در همین راسته شمالی بازار، فروشگاهی پر از پارچههای خوش نقش و رنگارنگ توجهم را به خود جلب میکند.
محصول وطنی میخواهید!؟
عرض فروشگاه کماست و نور بیرون برای روشنایی فضا و نشو و نمای محصولات آن کفایت میکند. ٢ فروشنده فروشگاه سرگرم تعمیر گوشی تلفن همراهی هستند که دل و روده آن روی میز پهن است. با بازشدن در ورودی شیشهای، نگاهشان به طرف در میچرخد. گوشه طاقه پارچه زرشکی رنگی را که در میان انبوه پارچههای رنگارنگ دلربایی میکند، لای انگشتانم میگیرم و در حال حس نرمی و زبری بافت آن، قیمتش را میپرسم.
-قابل شما را ندارد، این پارچه مازراتی است. بافتش را ببینید، مثل جیر و مخمل است، ولی روی مبل بهتر مینشیند. تازه به بازار آمده. هم شیک است و هم بادوام. رویه مبل استیل میخواهید یا رویه راحتی؟
دنبال مارک آن میگردم و میپرسم : «ترک است؟ » زود جلو میآید، نشان محل تولید آن را نشان میدهد و میگوید : «ترک اصل است. مطمئن باشید. » چشمم به نوشته کنار میزش میافتد که بر روی آن با خط درشت تایپ شده : «عرضه انواع پارچههای رومبلی ترک و چینی با گرام بالا. » میگویم : «برای مبل سلطنتی میخواهم. پارچه ایرانی ندارید؟ » برایش عجیب است که دنبال جنس خارجی مارکدار نیستم : «چرا، ایرانی هم داریم. ولی ارزان نیستند ها! »
جنس ایرانی طرفدار ندارد؟
چند ردیف پارچه طرحدار گل برجسته را نشانم میدهد : «اینها ایرانی هستند. اما اگر پارچه خوب می-خواهید، ترک و ایتالیایی ببرید. هم زیبا هستند، هم بادوام و باکیفیت. » برای اجناس خارجی خوب و حرفهای بازارگرمی میکند. میگویم : «پارچه وطنی سود ندارد که مشتری را از خرید آن منصرف می-کنید؟ » با تعجب جواب میدهد : «من شما را منصرف نمیکنم. فقط راهنماییتان کردم. شما هر پارچهای بپسندید، تقدیمتان میکنم. ولی میخواهم مشتری شوید. »
تصمیم میگیرم دلیل پرس وجوهایم را توضیح دهم : «می خواهم درباره محصولات بازار مبل منطقه گزارشی بنویسم. » ابرویی بالا میاندازد و در حالی که گوشه طاقه پارچه کریستال گل برجسته ٢٩٠٢ و برلیانت ٢٠١٣ یزد را از ردیف پارچهها بیرون میکشد، میگوید : «حالا قضیه فرق میکند. ببینید، اینها پارچه یزد هستند، بهترین نوع پارچه برای رومبلی سلطنتی. کیفیتشان هم آنقدر بالاست که آن را از ایران میخرند و دوباره با برچسب پارچه ترک وارد بازار میکنند! اما مشتری، همین محصول را به نام پارچه ترکی بهتر میخرد. نساجی ایران تولیدات خوبی دارد، قیمتشان هم از بسیاری از محصولات فرانسوی و ایتالیایی و ترکی مناسبتر و منصفانهتر است، اما طرفدار ندارند! مشتری خوشش نمیآید جنس ایرانی بخرد. »
میگویم : «اما من از شما پارچه ایرانی خواستم و شما اجناس خارجیتان را تبلیغ کردید. » جواب میدهد : «در گزارشتان در باره من و مغازهام ننویسید. اما برای اطلاع شما میگویم، بسیاری از پارچههایی که به اسم ترک و آلمان و کرهای به فروش میرود، چینی است که الان یکهتاز بازار پارچه شده و سود هم در همین پارچههای چینی است. »
بهدنبال نشانی از هنر و صنعت ایرانی
از او سراغ فروشگاهی را میگیرم که در آن محصولات ایرانی غریب و گوشهنشین نباشند. میگوید : «هیچکس، همه دنبال صنار دخلشان هستند که شب دست خالی به خانه نروند. اگر خارجی نفروشند، یک ماهه ورشکست میشوند. » زوج جوانی برای خرید به فروشگاه میآیند و ترجیح میدهم بیشتر از این، با حضورم خلق این کاسب جوان پرحوصله را تنگ نکنم. موقع خداحافظی میگوید : «آن دست خیابان فروشگاه رومبلی... را پیدا کن. چند مغازه از فروشگاه ما پایینتر است. صاحب آن آقای محمدزاده است. او در فروشگاهش پارچه ایرانی زیاد دارد. »
شنیدن این حرف خوشحالم میکند و بدون معطلی برای پیدا کردن آقای محمدزاده به راسته جنوبی بازار میروم. در راسته شمالی بازار تنوع زیادی وجود دارد و از فروشگاههای کوچک و بزرگ تا کارگاههای قدیمی تولید مبلمان که به نمایشگاه و فروشگاه صنایع چوبی تبدیل شدهاند، یافت میشود. لابه لای آنها هم چند پاساژ بزرگ و شیک و مدرن قد کشیدهاند که از معماری تا وسایل پشت ویترینشان پر زرقوبرق و مجلل است. اما در راسته جنوبی بازار عمر اکثر فروشگاهها نه آنقدر زیاد است که به سالهای تولید مبل در دل این بازار پرهیاهو برسد و نه آنقدر تازه ساز هستند که در معماری آن برای چینش و دکوراسیون به سبک امروزی طرح و نقشهای چیده باشند. پیدا کردن آقای محمدزاده کار دشواری نیست. با کمی پرس و جو به فروشگاه او میرسم.
مشتری را به خرید کالای ایرانی تشویق میکنم
جوان است و مانند اغلب فروشندگان و کسبه بازار برخوردی محترمانه و مودبانه دارد. وقتی ماجرا را برایش تعریف میکنم، لبخندی میزند، پارچههای مازراتی و مکس و طاووسی و کادیلاک ساده و آبرنگی و نقره کوب گلدار خارجی را که در گوشه کنار مغازه اش چیده شدهاند، نشان میدهد و میگوید : «من هم مثل همکارانم، جنس خارجی میفروشم. توی این بازار اگر جنست جور نباشد، مشتری پیدا نمیکنی. اما پارچه ایرانی را هم توی ویترینم میگذارم و تا میتوانم خریدار را به خرید آنها تشویق میکنم. »
«اکبر محمدزاده» اهل یزد است. او در گذشته تولیدکننده پارچه بوده و در کارگاه نساجی پدریش کار میکرد. اما با اقبال اجناس چینی و ترکی در بازار پارچه، کار و کسب آنها هم کساد شد و پس از فوت پدر، کارگاه را تعطیل کردند. با آن که در بساط کار و کسب محمدزاده جنس خارجی هم به وفور پیدا میشود، اما بخش عمده محصولات فروشگاهش را رویال ١٤ هزار و ۵٠٠، پارچه راهدار گلدار استیل ١٣ هزار، برلیانت دوهزار و ١٣ و بسیاری از پارچههای خوش آب و رنگ ایرانی تشکیل میدهند.
او میگوید : «دلم میخواهد فقط محصولات نساجان هنرمند ایرانی را بفروشم تا به سرپاماندن کارگاههای نساجی کشورمان کمک کنم. اما شرایط تقاضای بازار طوری است که نمیتوانی مطابق میل و خواسته ات کاسبی کنی. به نظر من محصولات ایرانی به خوبی در بازار معرفی نشدهاند و ذهنیت نادرستی که از پایین بودن کیفیت این محصولات دارند، سبب کمشدن تقاضا شده است. من در این بازار تجربه زیادی دارم و با اطمینان میگویم چوب و پارچه ایرانی نهتنها کیفیت محصولات صنعت مبلمانسازی را پایین نمیآورد، بلکه اگر مراحل تولید تا عرضه آنها به درستی مدیریت شوند، هزینه تولید هم پایین میآید. »
وقتی از فروشگاه محمدزاده بیرون میآیم، دیگر هوا خنک و دلچسب شده و مشتریان یکییکی از راه میرسند تا هر یک بنا به سلیقه و معیارهایشان از این بازار پرهیاهو و رنگارنگ خرید کنند. کسبه بازار مبل یافتآباد، استقبال مشتریان از اجناس خارجی را مهمترین دلیل اشباع بازار از این محصولات عنوان میکنند، در حالی که مشتریان نظر متفاوتی دارند و معتقدند راهنمایی فروشندگان نقش زیادی در انتخاب آنها دارد.
تولید ایرانی را حمایت میکنم
دختر جوانی از رهگذران نشانی میپرسد و انگار از راهی دور برای خرید به بازار مبل آمده است. خودش را نازیلا جعفری معرفی میکند و میگوید : «می خواهم برای جهیزیهام سرویس چوب تهیه کنم. » همسرش از پارکینگ بیرون آمده و به طرف ما میآید. قلاده سگ سفید پشمالوی کوچکی را هم در دست دارد. از عروس خانم معیارهایش برای انتخاب سرویس چوب جهیزیه اش را میپرسم. در میان فهرست بلندبالایش، خارجی یا ایرانی بودن محصول جایی ندارد.
میگویم : «فکر میکنید این ویژگیها را در محصولات وطنی پیدا میکنید؟ » در حالی که بیتاب است تا زودتر گشتوگذارش در بازار را شروع کند، جواب میدهد : «چرا که نه؟ من درباره صنعت مبلسازی اطلاعات چندانی ندارم. اما در بسیاری از صنایع، سازندگان ایرانی پیشرفت کردهاند و گاهی از رقیبان خارجیشان جلوتر حرکت میکنند. در مبلسازی هم این اتفاق بعید نیست. »
به طرف یکی از فروشگاهها میرود که آخرین سوالم او را مجبور به توقف و درنگی کوتاه می-کند : «اگر کالای ایرانی تمام خواستههای شما را پاسخ ندهد، باز هم حاضرید آن را به محصول خارجی ترجیح دهید؟ » بعد از مکثی کوتاه میگوید : «تا امروز به این موضوع فکر نکرده بودم. شاید...»
اطلاعات مشتریان کافی نیست
خانواده احمدی از فروشگاهی در انتهای بازار ویترین خریدهاند و پس از دادن نشانی منزل به فروشنده، با رضایت از فروشگاه بیرون میآیند. «پیمان احمدی» پدر خانواده است. از او میپرسم : «درباره محل تولید مواد اولیه ویترین هم پرس و جو کردید؟ »
با خوشحالی میخندد و میگوید : «من بچه شمالم و با بوی چوب بزرگ شدهام. چشمم به چوب بیفتد، میفهمم مال کجاست. ویترینی که سفارش دادیم، با چوب آبنوس ساخته شده بود، آن هم از نوعی که در شمال کشت میشود، نه آبنوس هندی. »
به نظر احمدی مشتریان در زمینه صنعت مبلمانسازی آگاهی محدودی دارند و با توجه به راهنمایی فروشندگان، خریدشان را انجام میدهند. او میگوید : «اگر کسبه بازار با صداقت بدو خوب جنس را به خریدار بگویند، آنها هم متوجه میشوند که کالاهای ایرانی این صنعت کیفیت متناسبی دارند، اما سود پایین فروششان سبب شده فروشندگان تمایلی به تبلیغ و معرفی آنها نداشته باشند.»
نظر شما